اشعه آلفا

ماورای آنچه نیست...

اشعه آلفا

ماورای آنچه نیست...

اشعه آلفا

دوستان . . .


از همه ی کسانی که توی این مدت ، ساده به اینجا اومدن و ساده از اینجا نرفتند تشکر می کنم ... و از همگی ( وقتی میگم همگی منظورم تو هم هستی .. برو حال کن !! ) بخاطر این جفنگیاتی که هیچ ربطی به این وبلاگ نداشت معذرت می خوام...!


راستش روزی که تصمیم گرفتم بعد از مدت ها دوباره شروع کنم ، اصلا قصدم این نبود که اینم بشه یه (eae) دیگه..!! اما خب اینم مثل اون شد و به کل از مسیر اصلی خودش منحرف شد...!


اما امروز که می بینم ما با هر مدل طرز فکری مشکل داریم دیگه نمی خوام ادامه بدم..! ( منظورم روند و سبک قبلیه.. نه وبلاگ نویسی..خوشحال نباش.!! )


در حقیقت ( اشعه ی آلفا ) قرار بود یک وبلاگ در مورد مسائل مربوط به ماوراء طبیعت (Supernatural) و علوم ماورای طبیعی (Paranormal) باشه... اما خب.. یه مدت یه چیزی هم اون ور تر از فوق الطبیعه شد..!!


در کل بهتره دیگه کاری به عقاید (اونجوریه) هم نداشته باشیم و به عقاید (اینجوریه) هم گیر بدیم..!!

شما به روح و جن و آدم فضایی اعتقاد دارین..؟!!!


پ ن :

از شماره ی بعد ، این وبلاگ رسماً فعالیت اصلیه خودش رو در زمینه ء علوم ماورایی آغاز می کنه.. ممکنه این مسائل به مزاج بعضی ها سازگار نباشه و ترس از دونستن حقیقت باعث بشه دوباره از من گله کنند که اینجا چرا انقدر ترسناکه و از این حرفا..!! اما دیگه مسئله نه بدبینی و پوچ گراییه منه و نه خوش بینی و ساده اندیشیه شما.. بلکه اتفاقاتی است که رخ داده و نمی توان منکر آن شد... (چرا یه دفعه کتابی شد حرفام..؟! جو گیر شدم فکر کنم..!!)

خلاصه این که باز نیاین بگین ترسیدم و ترسناکی و از این حرفا... سعی کنید یه چیزی ازش یاد بگیرین جای این مسخره بازیا...!! (منظورم اونایی که می خوان بدون خوندن مطلب و فقط از روی دیدن عکسها بگن ترسناکه هست!) من خودم هم مثل شما در بین این تحقیقات کلی چیز یاد می گیرم که دوست دارم اون رو با شما هم تقسیم کنم.. پس خواهش می کنم یه کم همراهی کنید.. چون توی سایت ها و وبلاگ های ایرانی جای همچین بحثی واقعا خالیه...


نظرات شما توی این زمینه خیلی برام مهمه... وگرنه مرض نداشتم وبلاگ بزنم.. می رفتم خودم تنهایی همشو می خوندم...!


در پایان ، مجدداً به خاطر پست های قبل ، از شما و این وبلاگ عذر خواهی می کنم و از شماره ی بعد ، شما رو به دنیایی متفاوت دعوت می کنم..


با تشکر : آلفا

نظرات 11 + ارسال نظر
تمنا سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 12:42

سلام
هرجور که دوست داری درمورد من فکر کن چرا فکر کردی وبلاگت ترسناکه اصلا اینجوری نیست
اعتراف میکنم که درموردت اشتباه کردم باراول که اومدم فکر کردم خیلی آدم ناامیدی هستی ولی الان اینجوری فکر نمی کنم
منتظر مطالب جدیدت هستم

عزیزم.. من هیچ فکری نمی کنم.. باشه..؟!

خوشحالم که گفتی ترسناک نیست.. من نمی گم و فکر هم نمی کنم ترسناکه..برو کامنت های قبل رو بخون تا ببینی من خودم با این موضوع مشکل دارم..!

من آدم نا امیدی نیستم.. من فقط حقیقت ها رو می بینم.. اما این روزا هر کسی بخواد حقیقت رو به زبون بیاره بهش می گن آدم نا امیدی هستی و سیاهی و از این جور حرفا...

خوشحالم که میای.. :)

کوروش سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 12:45 http://pool87.blogsky.com/

چنانچه مایل به کسب درآمد اینترنتی بدون صرف هزینه

هستید و یا چنانچه مایل به استفاده از سرورهای پولی سایت رپید شیر بدون پرداخت هزینه برای دانلود هستد

حتما به این بلاگ سر بزنید:

http://pool87.blogsky.com/

من به هیچ کدوم این ها مایل نیستم..

بیشتر میل دارم از این تبلیغ های مسخره و بی سر و ته توی این وبلاگ نشه.. تبلیغی در مورد مطالب داری بیا جلو.. اگه نه که خوش اومدی..!!

مرگبار سه‌شنبه 8 بهمن 1387 ساعت 20:41 http://margbar.blogsky.com/

سلام
اخ جون من خوشم میاد از این بحثا
من به روح و جن اعتقاد دارم ولی آدم فضایی نه
از این به بعد با ذوق بیشتری بهت سر میزنم تا بحثای جالبتو بخونم
راستی اسممو پیدا کردی؟

سلام نسیم جان..!! :)

جالبه که یه دختر از این بحثا خوشش میاد.. خب حالا که میای ممکنه یه کاری کنم که به آدم فضایی بیشتر از روح و جن اعتقاد پیدا کنی...!!

راستش اسم (نسیم) رو دیده بودم.. اما حواسم نبود اون کامنت رو با کامنت یه نفر دیگه اشتباه گرفتم..!! ( این یعنی پیش اون یه نفر دیگه هم سوتی دادم احتمالا...ای بابا !!) :(

راستی نسیم شنیدی به یکی می گن : به روح اعتقاد داری..؟!
میگه : آره..
می گن : پس تف تو روحت..!!! :))

(البته یه چیز دیگه می گن ولی من حالا یه جوری گفتم که وزارت ارشاد بهش مجوز پخش بده..!!) {چشمک}

مرگبار چهارشنبه 9 بهمن 1387 ساعت 11:24 http://margbar.blogsky.com/

بازم سلام
آره دیده بودم یکی به اسم نسیم نظر داده بود ولی اون من نبود منم اون نبودم خلاصه هیچ کدوم اون یکی نبودیم
بیخیال چرت گفتم
کلا این جور بحثا برام جذابن خوشم میاد شایدم به قول تو از یه دختر بعید باشه
منتظر بحثای جالبت می مونم، نمیدونم شایدم به آدم فضایی معتقد شدم
راستی آره شنیده بودم:))
موفق باشی فرهاد جان

فدای تو دخمل... :)

حامی چهارشنبه 9 بهمن 1387 ساعت 13:07 http://sookoot.blogsky.com

با سلام
من خیلی خوشحال هستم که به نظرات دیگران هم اعتنا می کنی ولی بیشتر خوشحال میشم که خودت متوجه بشی که کاری که می کنی درسته یا اشتباه
من بلاگ زدم واسه اینکه نظر دیگران رو ببینم و اونارو کنار هم بزارم و ببینم چی خوبه چی بد
ولی تصمیم آخر رو خودم می گیرم و اینجاست که باید درست تصمیم گرفت
امیدوارم که تو هم تصمیم درستی گرفته باشی
البته مطمئن هستم که درست تصمیم گرفتی
امیدوارم که در راهی که در پیش گرفتی موفق باشی
من در مورد ماوراچیزی نمی دونم فقط میام اینجا که از حرفات استفاده کنم و به اطلاعتم اضافه بشه
موفق باشی

متاسفانه ما ایرانی ها بلد نیستیم نظر بدیم.. هر وقت می خوایم نظر شخصیه خودمون رو بگیم اینطور به نظر میاد که داریم تحمیلش می کنیم..! مثل خود من... :)

این بخاطر اینه که اکثر ما فکر می کنیم عقل کل هستیم و حتی اگه مطمئن بشیم عقیده ی یکی دیگه از ما بهتر و کامل تره بازم انقدر قد و لجباز هستیم که خیلی کم میاد قبولش کنیم..!

این تصمیمی بود که خیلی وقت پیش گرفته بودم ولی یک پس زمینه ای لازم داشت تا اجرا بشه...

خوشحالم که میای.. اما باید نظر خودت رو در موردشون بهم بگی.. اینکه تو در مورد این مسائل چطور فکر می کنی..

پس منتظرتم.. (البته بعد از اینکه مطلبی در این زمینه درج شد) :)

ژاله چهارشنبه 9 بهمن 1387 ساعت 14:09 http://allcreatures.blogfa.com

آلفا جان من یک سگ زیر یک سال پودل تریر سراغ دارم اگر بخواهی.. ولی اول گربه را بیاور کمی با محیط و خودت آشنا بشن بعد. این سگ دست دوست منه که نمیتونه نگهش داره چون دائم باید بره مسافرت و لی دنبال یک شخص مطمئن میگرده که بهش بده.

گربه ها خیلی زود عادت می کنن ژاله جان..
از همین حالا محیط رو براشون آماده کردم و امشب قراره تشریف بیارن به خونه ی جدید..!! :)

چون زبون گربه ها رو خوب بلدم مطمئنم که خیلی زود با منم قاطی میشن.. همیشه دوست داشتم سگ و گربه رو با هم داشته باشم.. یک بار این کار رو کردم اما خیلی مدت کمی بود.. تا اومدن به هم عادت کنن مجبور شدیم سگ رو به صاحب اولش برگردونیم.. (چون از اول هم امانت بود دست ما..!)
اما زندگی این دو حیوون کنار هم خیلی سرگرم کننده بود.. بخاطر همین دوباره می خوام این کار رو بکنم..!! :)

نسیم چهارشنبه 9 بهمن 1387 ساعت 15:29 http://mypazzel.blogsky.com

اونجوری بنویس این جوری هم بنویس.اصلاهرچی عشقت می کشه بنویس من که هرچی بنویسی بازم میام وبهت سرمی زنم.اتفاقادوست دارم چیزهای وحشتناک بخونم!
موفق باشی!

فقط دوست داری چیزهای وحشتناک بخونی یا اگه ببینی هم باز دوست داری..؟! منظورم واقعیشه..!!! :)

قربان معرفت شما...!! {چشمک}

ممنان !

تمنا چهارشنبه 9 بهمن 1387 ساعت 17:07

دوباره سلام راستی چرا دلت گرفته بود ؟

....

به قول سیاوش‌: همه حرفا که آخه گفتنی نیست....!! :(

من پنج‌شنبه 10 بهمن 1387 ساعت 00:26 http://www.majhool.blogsky.com

اولین کسی بوذی که تو جایی که نوشتم، نظر(comment) گذاشتی. فکر کن... اولین نظر.

خیلی ارزشمنده ، نه..؟!
سعی کن قدرشو بدونی..!! {چشمک} :)

مهتا پنج‌شنبه 10 بهمن 1387 ساعت 22:53 http://otobuseshab.blogfa.com/

سلام! منم دیگه!

سلام..شما...؟! {چشمک} :)

مهتا پنج‌شنبه 10 بهمن 1387 ساعت 23:19 http://otobuseshab.blogfa.com/

پرنسس..همونی که دنبال ماشین میدوید با شکم قلمبه..همونیه که میدونه کی اون روز زده تو سر احمد؟

پرنسس نوه ی دختریه اون بود.. که اسمش رو گذاشتیم روش... :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد