اشعه آلفا

ماورای آنچه نیست...

اشعه آلفا

ماورای آنچه نیست...

خارج از نوبت...

خب سلام سلامتی میاره..یعنی اگه بگیم سلام دیگه مریض نمیشیم..دیگه از سرطان و ایدز و مرض قند و آنفولانزا در امانیم... دیگه احتیاجی نیست برای خرید یه داروی آزاد مجبور بشیم کل حقوق سه ماه کارکردمون رو بدیم و آخرش متوجه بشیم تشخیص دکتر اشتباه بود و این داروها به دردمون نمی خوره..!! بعد مجبور بشیم برای اینکه عوارض استفاده از داروهای اشتباهی برطرف بشه ، دوباره به اندازه ی حقوق شش ماه خودمون بریم زیر قرض و قوله و نزول و دست آخر تمام دار و ندارمون رو خرج هیچ و پوچ کنیم و آخرش ببینیم حالمون که خوب نشده هیچ ، همه ی زندگیمون هم باختیم..!

پس سلام...!!!

گفتم برای تبریک سال نو هم که شده یه متن از خودم بذارم .. ولی برای اینکه روال وبلاگ هم به هم نخوره از طرف هرچی جن و روح و آدم فضایی و پری دریایه سال 88 رو به همه تبریک میگم و امیدوارم که توی این سال شاهد اتفاق های خوب و قشنگ توی زندگیمون باشیم... همگی...! (واقعا بهتر از این بلد نیستم تبریک بگم..شرمنده..!!)

امسال من فقط از یه نفر عیدی گرفتم که هم خودش و هم عیدیش از همه ی دنیا بیشتر برام ارزش دارن...و این قشنگ ترین عیدی تمام عمرم بود...چون می دونم کسی تا حالا عیدی (قورباغه) نگرفته..!! این عیدی فقط مخصوص خود منه و قراره به خوبی ازش مراقبت کنم چون اون یه قورباغه ی معمولی نیست... تازه اسمم براش انتخاب کردم اما به شماها نمی گم..می ترسم (اقبال) جونم رو چشم بزنین..!! :)

تازه دو تا تخم مرغ رنگی هم گرفتم که یکی از یکی خوشگل ترن.. دیروز که بهشون نگاه می کردم به این فکر می کردم که این دو تا تخم مرغ قرار بوده دو تا جوجه باشن.. دو تا جوجه که باید زندگی می کردن...زندگی...می فهمین که..؟!...زنـدگــی.....!!
بزرگ میشدن...تجربه می کردن...فرق مزه ی دونه با مزه ی کرم رو می فهمیدن...عاشق می شدن....اما نشدن...!!
به همین راحتی...!! حالا روی پوسته ی محافظ جنینشون نقاشی هم شده...!! اونم نقاشی های قشنگ و ناز و عاشقانه... درست مثل اینکه روی شکم یه زن حامله نقاشی کنیم..!!
فکر کنید دنیا برعکس بود و اشرف مخلوقات مرغ و خروسا بودن..!! اونوقت برای سال تحویلشون هر زنی که حامله بود می گرفتن و آب پز می کردن و روی شکمش نقاشی می کشیدن و میذاشتنش سر سفره ی هفت سین..!!
اصلا این چرت و پرتا چیه که دارم میگم..؟! هیچی بابا..همینطوری کم آوردم دارم دری وری می گم...بی خیال...

فقط می خواستم بگم (سلام..سال 88 مبارک...امسال من از عشقم عیدی گرفتم...ازش تشکر می کنم و امیدوارم شما هم امسال مثل من عیدی های قشنگ گرفته باشین...همین..!)  به بقیه ش زیاد توجه نکنین... ازین چیزا زیاد میاد تو فکرم... ببینین خانومم چی میکشه از دستم...!!

خلاصه که خداحافظ دیگه فعلا تا بعدا. . .


نظرات 8 + ارسال نظر
مهتا جمعه 7 فروردین 1388 ساعت 12:07

خوب آخه من که مردم از عذاب وجدان....! :(
بیچاره جوجه ها :-S
.
.
.
خارج از نوبت..وسط نوبت..ته نوبت..بی نوبت
عشق من سلام..
عیدت مبارک..
به آرزوهای قشنگت برسی فرهادم :-* :-*

الهی قربونت برم.. منظور من تخم مرغایی که تو بهم دادی نبود.. جوجه ها باید خیلی هم افتخار بکنن که تو روی تخمشون نقاشی بکشی...!! :)
تازه دستبند خوشگلم رو نگفتم که دل بقیه بیشتر ازین آب نشه حیوونیا..!! :)

عشق اول و آخر من...قربون چشمای پر از برقت برم... آرزوهای قشنگ من تویی عزیزم... امیدوارم همیشه کنار هم به خوشی و سلامتی زندگی کنیم..

بوووس بوووووووووووووووووووووس...

مرگبار جمعه 7 فروردین 1388 ساعت 13:25 http://margbar.blogsky.com/

سلام
دلمون برا نوشته هات تنگ شده بودا

خوبی فرهاد جان

چقدر سلام خوب بوده من نمیدونستما

پس سلام

آپیدم بیا

سلام...
خواهش می کنم..
ممنون...

آره بابا.. تازه من فقط یه قسمت کوچکی از امکانتاش!! رو گفتم... کلی مزایای دیگه هم داره که نگفتم یه وقت تبلیغ نشه..!! :)

علیک سلام!! (احساس بهتری نکردی بعد از گفتنش..؟! سر درد من که خوب شد..! معجزه می کنه این سلام...!!)

میام ، اوکی... :)

طیبه جمعه 7 فروردین 1388 ساعت 22:41 http://1323-1-7.blogsky.com

عجب...:->
جالب بود...
راستی سلام
خوبی شما؟!
بله چرا خوب نباشی نه؟
منم یه خانوم گل مثل مهتا داشتم خوب بودم=))
چیه؟میگی دیوونه ام؟!!
آره؟
دیوونه هم دیوونه های قدیم
ما جدیدیا زیاد به درد نمیخوریم
پرت و پلا زیاد میگیم....
بر عکس اونا!...

بگذریم...
خوش به حالت آقا فرهاد باز عیدی ای که گرفتید و دوست دارید...
خدا قرار بود یه عیدی بهم بده،هنوز نداد...
مثل مامانم که بچه بودم عیدی هام و برام نگه میداشت!!بعدا بده....
خدا هم فعلاً وعده ی آینده داده که میده...
حالا خدا کنه مثل همیشه هوام و داشته باشه و بده خلاص.
قدر لحظه هاتون و بدونید،....خیلی مراقب چشم بد باشید
به خدا من اعتقاد دارم چشم بد هست.
به دور از افراد حسود و تنگ نظر بمونید.
ایشالله
...

به خدا میسپارمتون

اما من که یه خانوم گل مثل مهتا دارم خوب نیستم..! عاااااالی هستم...خوشبختم...دیوونشم...... ع ا ش ق ش م ....................خیلی زیــــــاد... :)

نه..ما جدیدیا فیلسوف تر از قدیمیا شدیم..همین...!! (چشمک)

امیدوارم خدا زودتر عیدیه تو رو هم بهت بده (البته در صورتی که برات خوب باشه)
من که همش دارم براش اسپند دود می کنم... بسکه این مهی جونم نازه تو خیابون و همه جا همه نگاهش می کنن و آروم می گن (چقدر خوشگله..این پسره چه خوش شانسه...) حتی دخترا...!! باور کن دروغ نمی گم... منم انقدر افتخار می کنم بهش که حد نداره.. به خودم هم همینطور که یکی مثل مهی جونم رو دارم...تازه اینا فقط خوشگلیای ظاهریش رو می بینن.. نمی دونن چقدر دل خوشگلی هم داره و مهربونه... الهی فداش بشم من...بزنم به تخته...(تق تق تق تق تق تق تق تق !!)

مرگبار یکشنبه 9 فروردین 1388 ساعت 18:15

سلام

آره راست میگی یه حس خوبی به آدم دست میده بعد سلام
جالبه تا حالا بهش فکر نکرده بودم

راستی خیلی خوشحالم که اینقدر حالت خوبه خیلییییی
جدی میگم

از ته دل آرزو میکنم همیشه کنار هم همینطور شاد و عاشقانه زندگی کنید

تمنا دوشنبه 10 فروردین 1388 ساعت 13:19

سلام عیدت مبارک ان شاءالله سال خوبی در کنار عیدی عشقت داشته باشی

ژاله دوشنبه 17 فروردین 1388 ساعت 13:47 http://gorbeh-irani.persianblog.ir

درود بر تو آلفای عزیز. چقد رقشنگ نوشتی این مطلب را در مورد عید و عیدی از همه نوشته هائی که در این رابطه خواندم بهتربود. از وب لاگ مهتا بوی غم میامد..چی شده؟‌ جائی رفتی.
راستی پیشی ها چظورند.. براشون عیدی گرفتی ؟؟؟‌
امیدوارم سال خوب و خوشی داشته باشی و به هر چه آرزو داری برسی.

مهتا ی فرهاد سه‌شنبه 18 فروردین 1388 ساعت 23:03

کجایی فرهاد جونم...فرهاد مهی..
دلمون به این نزدیکی از دور خوش بود..موقع هایی که از هم دوریم..که اونم..که اونم درست میشه مثل بقیه ی چیزها..مگه نه؟(چشمک)
زود بیا..قربونت چشمات برم... باشه؟
بووس
زییم زییم

مرگبار پنج‌شنبه 20 فروردین 1388 ساعت 20:15

سلام
کجایی فرهاد؟؟؟؟؟؟؟
چند روزه هر چی میام نیستی
امیدوارم هر جا هستی خوش بگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد